به گزارش هلدینگ ICT – یک پزشک معمولی در طول عمر حرفهای خود ممکن است صد هزار بیمار را معاینه کند. یک رادیولوژیست هم کمابیش همین تعداد، و سایر شاخههای پزشکی هم به همین ترتیب. این در حالی است که هوش مصنوعی نه در عرض چند دهه، بلکه در چند روز میتواند به این تعداد برسد.
اما واقعا در جهان آینده، پزشک عتیقه انسانی به چه درد میخورد؟ حداقل میتوانند خوشحال باشند که وضعیت بیکاری آنها هم به روند آمار جهانی بیکاری میپیوندد: مخلوق جای خالق را میگیرد.
ماشینی کردن امور، بیکاری به بار میآورد. مثال این دوستان ما، پزشکان، خود گویای همه چیز است. اگر پزشکان امنیت نداشته باشند، هیچ کس امنیت ندارد. راهحل چیست؟ جامعهگرایی.
انقلاب آزاد علیه ماشینی شدن ظاهرا مفهومی نوین است که در ویرانشهرهای آیندهگرایانه نهادینه شده، هرچند واقعیت تاریخی نیز دارد: صنعتگریزان ناتینگهام شایر.
یک گروه تندرو از کارگران نساجی که با نابودی و تخریب ماشینآلات در جریان انقلاب صنعتی قرن هجدهم، از شغل خود دفاع میکردند. پدربزرگی که به زحمت انگشت خود را روی آیفون میکشد تا آن را از حالت قفل بیرون بیاورد، شاید همان «صنعتگریز» امروزی باشد، اما نیروی شبهنظامی نیست.
از صنعتگریزان چه درسی میتوان گرفت؟ خیلی. اول آن که نبرد خیالی بین ماشین و انسان بر سر گرفتن سلطه دقیقا همین است: خیالی. نبرد واقعی، در درون خود جامعه بشری است. جنگ صنعتگریزان همواره با کارخانهدارها بود نه با ماشین. تخریب ماشینآلات، صرفا نتیجه جنگ و شورش بود. ثانیا، احساس حکومت نسبت به صنعتگریزان را میتوان از واکنش آنها دریافت: اعزام ۱۲ هزار سرباز بریتانیایی برای سرکوب آنها، که بسیار بیشتر از لشکری بود که همان سال برای جنگ با ناپلئون به شبهجزیره ایبری فرستاد.
اما پیکار با هوش مصنوعی و کاربردهای آن در آینده به طرز محسوسی متفاوت از آن جنگی خواهد بود که صنعتگریزان در قرن هجدهم راه انداخته بودند. این پیکار، شخصی است. قضیه بر سر «جان و روح» است؛ قوه ادراک بالای انسانی ما، بر فرض خبرگی پزشک در تشخیص بیماری، توانایی مدیر در تصمیمگیری و (اگر خوششانس باشیم) تجربه دولتمردان در سیاسیکاری، با هوش مصنوعی جایگزین خواهد شد.
انحصار هوش مصنوعی، موجب بیکاری و پرداخت حقوق بیکاری در حجم انبوه خواهد شد و وضعیت در کل جهان انعکاس مییابد. کارآمدی و سودمندی هوش مصنوعی خیلی زود جایگزین بشر جائزالخطا خواهد شد. اصل باید این باشد که که هوش مصنوعی باید جامعهگرایانه باشد و ابزار تولید، یعنی هوش مصنوعی، باید بازتوزیع شود. به عبارت دیگر، هوش مصنوعی باید تحت مالکیت عمومی درآید. شاید گروههای تعاونی متشکل از افراد مجرب، وظایف مدیریتی کارخانهها را به عهده بگیرند. ساز و کار هر چه باشد، چنین تغییری باید با دخالت کامل دولت انجام شود؛ البته دخالتی اخلاقی، نه از آن نوعی که در مورد صنعتگریزان صورت دادند.
تجسم یک سیستم اقتصادی از کارگران ملی ماشینآلات هوش مصنوعی که به امور کار و زندگی کارگران میرسند، نباید چیز ترسناکی باشد. این مدل اقتصادی، یکی از «ثروت»هایی است که زمینههای شکوفایی کامل خلاقیت و استعداد هنری نوع بشر را فراهم میسازد. بشر به دنبال تمایلات و فرصتهای رفاهی است. پزشکی را مجسم کنید که بینهایت وقت اضافی دارد که در زمین گلف صرف کند، یا مدیری که به دنبال استعدادهای هنری خود میرود. سیاستمداران چه؟ خودتان حدس بزنید.
اقتصاد غنی، خاصیت مولد دارد تا مصرف.
شروع شکل قدیمی جامعهگرایی برای عصر آینده. هوش مصنوعی، با نابود کردن بازار کار که ساختار فئودالی در ذات آن است، آن را تغییر شکل میدهد.
پرسشهایی هم البته ذهن را به فکر وامیدارند: آرمانهای انسانی چه میشوند؟ در این دنیای هوش مصنوعی، انسان دقیقا چه معنایی دارد؟
جالب اینجاست که شاید انقلاب ماشینی راه حل مشکلات کهن جامعه باشد.